بسمالله الرحمن الرحیم
دوستان فرمودند که در باب این بیانیهی گام دوم که یک جمعبندی اجمالی از 40 سال اول و چلهی مجاهدات ملت بزرگ یران در عرصهی نظامسازی و سپس پیشدرآمدی بر گام دوم که گام تمدنسازی است و رفع مشکلاتی که همچنان در سیستم داریم بحث بشود. از پیر و جوان و پیرگرایی و جوانگرایی در حوزهی مدیریتها بحث کردهاند که طبیعتاً راه درست ترکیب عقل پیر و ارادهی جوان است. آدم وقتی پیر میشود تجربیاتی دارد و دوباره از صفر شروع کردن و چرخ را از نو اختراع کردن به اسم جوانگرایی و بعضی از اشتباهات بشری را در روشها دوباره آزمودن نه معقول است و نه مشروع است. اما وقتی اشخاص پیرتر میشوند حتی بر فرض اینکه سالم هم مانده باشند که بعضیها سالم میمانند و بعضیها سالم نمیمانند گرفتار فرسایش محافظهکاری میشوند و قدرت تصمیمهای بزرگ را تا حدودی از دست میدهند و اگر قدرت آن را هم داشته باشند جرئت آن را از دست میدهند. نکتهی مثبت پیمودن این مدیریتها عقل و تجربه است و نکتهی منفی آن ضعف و فرسایشی شدن در حوزهی اراده و تصمیم است. شاید بتوان در نقطهی مقابل جوانگرایی در حوزهی مدیریت را به همین دو مؤلفه مربوط کرد. در نسل جوان اراده و جرئت تغییر و قدرت اصلاح بالاست چون نمیترسد و راحت میگوید ما میتوانیم و با یک ظرفیت جنبشی بالا وارد صحنه میشود و میتواند موارد بزرگ را از سر راه بر دارد ولی وقتی پیر میشوی به تدریج این روحیه را از دست میدهی مگر قلبت جوان باشد. مثل امام که در سنین 80 عمر خود از یک جوان 18 ساله جوانتر بود. آن قدرت و جنبش ایمانی است و الا معمولاً وقتی آدمها پیر میشوند ترسو و محافظهکار میشوند و میگویند نمیشود و نمیتوانیم و قیاس به نفس میکنند. زبار خود اینها در رفته و فکر میکنند بقیه هم همینطور هستند و کلاً زبار ندارند. از آن طرف جوان قدرت و جرئت تغییر دارد اما ممکن است و نه ممکن بلکه حتماً در مواردی فقدان تجربه و غلبهی احساساتی که مبنای عقلی ندارد باعث بشود دوباره یک تجربههایی را از صفر شروع کند و دوباره هزینههای سنگین ملی پرداخت بشود و اینکه با پیچیدگیهای مدیریت آشنا نباشد و به خودش و به دیگران صدمه بزند. ما اگر بخواهیم در 40 سال دوم مشکلات مدیریتی کشور را حل بکنیم و گامهای بلندی در جهت تمدنسازی اسلامی ایرانی با ابعاد جهانی داشته باشیم باید بتوانیم این عقل پیر و ارادهی جوان را ترکیب کنیم. مسئلهی اصلی هم در این بیانیه و هم در عمدهی نقد و انتقادات و مباحثی که همهی ما در فضای مجازی و رسانهها و از دوست و دشمن و موافقان مدیریتها و منتقدان مدیریتها داریم این است که انگشت اشارهی همه به سمت کارآمدی مدیریتها است که کدام مدیریتها در چه سطحی و در چه نهادهایی چقدر کارآمد هستند و چقدر پاسخگو هستند و به چه میزان اختیارات خود را درست اعمال میکنند و بین ورودی و خروجی آن سیستمها چه نسبتی است. این مسئلهی فوقالعاده مهمی است. در یک نظام انقلابی و دینی خیلی هم مهمتر میشود. مسئلهای که میخواهیم در اینجا به آن اشاره کنیم همین است. یعنی وقتی بحث اقتصاد مطرح میشود اولاً تأکید میشود که اقتصاد از منظر یک انقلاب دینی و یک جمهوری مردمی دینی فوقالعاده امری کلیدی است. گرچه کلید اقتصاد داخل کشور است و خارج از کشور نیست ولی اقتصاد مسئلهی شکم جامعه، زندگی، مسکن و بهداشت جامعه است که اینها مسائل شوخیبرداری نیست و اساساً تفکیک ماده از معنا و جسم از روح چون یک تفکیک سکولاریستی و غیر اسلامی است بنابراین یک انقلاب دینی به دلایل دینی باید نگران اقتصاد جامعه و شکم مردم باشد و راهکارهای مکتبی جایگزین تلاشهای عقلی و تجربی نیست بلکه آنها میآیند تا بگویند عقل و تجربهی خود را در راستای کدام ارزشهای اقتصادی و کدام جهتگیری به لحاظ حقوقی و اخلاقی در جامعه سامان بدهید که انسان این وسط له نشود و اکثریت فدای اقلیت نشوند و انسان قربانی اقتصاد نشود و اینکه انسان هدف است و اقتصاد وسیله است نه اینکه اقتصاد هدف باشد و انسان وسیله باشد. اقتصاد گرچه هدف نیست اما مهمترین وسیله است. انسان بدن دارد و در این عالم زندگی میکند. نمیتوانی از روی مادیات بشر و حوائج مادی بشر بپری و از آنها طفره بروی و بگویی من با معنویات شما کار دارم. این معنویت بودایی و هندو و کاتولیک و عرفانهای سرخپوستی است. نسبت معنویتی که اسلام میگوید هم با عقلانیت و هم با عدالت کاملاً برقرار است و این معنویت نه علیه عقلانیت و نه علیه عدالت قابل تعریف نیست. یعنی کل یک تمدن انسانی الهی در این سه ضلع عقلانیت، عدالت و معنویت باید تعریف بشود و اقتصاد یک جامعهی دینی باید مبتنی بر این سه ضلع باشد. یعنی باید هم معنویت بشر را ببیند، هم عقلانی باشد و عقل اقتصادی و تجربه و مدیریت علمی داشته باشد و هم به عدالت بیندیشد و صرف ثروتمندتر شدن جامعه به حسب یک اقلیت به مفهوم توسعه یافتن و توسعهیافتگی نیست. بر خلاف نظام سرمایهداری که اگر یک درصد هم به قلههای ثروت برسند جامعهی توسعهیافته بشود. بنابراین مسئلهی عدالت، معنویت و عقلانیت با همدیگر یک تمدن اسلامی میسازد و در حوزهی اقتصاد و معاش فوقالعاده مهم است. بنابراین اقتصاد همه جا و در همهی موارد همواره یک نقطهی کلیدی است. نقطهی قوت یک جامعه اقتصاد آن است و نقطهی ضعف آن جامعه هم اقتصاد است. هم نقطهی نفوذ دشمن و هم نقطهی نفوذناپذیری در یک سرزمین از جمله اقتصاد است. یعنی اگر اقتصاد شما علمی و عادلانه و اخلاقی باشد عزیز یا ذلیل میشوی. یا تمدنسازی میکنی یا تمدنسوزی میکنی. این نگاه مکتب انقلاب اسلامی به مقولهی اقتصاد است که فقر و غنا نه فقط در مادیات بلکه در معنویات بشر هم دخالت میکند و اصلاً اسلام مادیات و معنویات آن را تفکیک نمیکند. وقتی میفرمایند «من لا معاش له لا معاد له» جامعهای که اقتصاد و معیشت خود را درست و اخلاقی و علمی و عقلانی و پاسخگو و کارآمد مدیریت نکند فقط اقتصاد و معیشت آن به هم نمیریزد بلکه معنویت و آخرت و معاد آن هم به هم میریزد. چون وقتی تو بیخانمان شدی و فقر و اعتیاد و ذلت و توسری خوری و وابستگی آمد دیگر نمیتوانی معنویت داشته باشی و دیگر نمیتوانی عقل الهی را مصرف و مدیریت کنی. این نکتهی اول است که درست که انسان مساوی با شکم نیست و انسانیت انسان به بالاتنهی او مربوطتر است تا به پایینتنهی او و درست است که اقتصاد وسیله است و هدف انسان نیست و انسان هدف اقتصاد است و توسعه وسیله است و انسان هدف است و نباید انسانیت انسان فراموش بشود و درست است که انسان هدف اقتصاد است اما اقتصاد وسیلهای است که بدون آن نمیتوان به هدف رسید. این یکی از نکات محوری در این بیانیه است که نشان میدهد نگاه ما به مقولهی اقتصاد و معاش و توسعهیافتگی از منظر دینی چه نگاهی است که یک وقت نگویند از نگاه دینی فقط معنویت مهم است و دیگر به مادیات چه کار دارید؟ اصلاً ما نمیتوانیم معنویات و مادیات را تفکیک بکنیم. اقتصاد وسیله است اما وسیلهای است که بدون آن نمیتوان به هدف رسید که ساختن یک جامعهی دینی و معنوی است و این آن نقطهی توضیح دینی بودن یا نبودن مقولات اقتصادی و اجتماعی در علوم اجتماعی است. حالا چون در دانشکدهی شما بحث علوم اجتماعی هست نوع ربط علوم اجتماعی با ارزشهای دینی از جمله از همین مداخل تعریف میشود. اصلاً وقتی اقتصاد به اسلامی و غیر اسلامی تعریف میشود زاویهی نگاهش از همینجا هست که عقل و تجربه را در مسیر چه نوع جهتگیری و در چه نسبتی با معنویت و عقلانیت و عدالت تعریف میکنیم؟ اینجا است که مکاتب مختلف اقتصادی و اجتماعی به وجود میآید. اینجا است که مکاتب مختلف حقوق بشری و تعلیم و تربیت و رسانه و از این قبیل به وجود میآید. پس این نکتهی اول است که آن گرانیگاه و آن نقطهی پیوند مکتب انقلابی و ایدئولوژی توحیدی و دینی با مقولات اجتماعی و با علوم اجتماعی از جمله اقتصاد دقیقاً آن نقطهای است که اقتصاد با اخلاق و حقوق و بنابراین با ارزشهای توحیدی و عدالت اجتماعی به نحو غیر قابل تفکیک پیوند میخورد و مرتبط میشود. این نکتهی اولی است که خواستم عرض بکنم که نحوهی تدوین این چشمانداز از زاویهی رشتههای تخصصی دانشکدهی علوم اجتماعی این قبیل مباحث است که توسعه و رشد اقتصادی یک بعد فنی و ریاضی و مدیریتی دارد و بلافاصله یک مقولهی انسانی و ضد انسانی میشود. به این معنا که نسبت آن با آن سه مورد دیگر چه نسبتی است؟ اقتصاد عقلانی و غیر عقلانی یک شاخهی تقسیم اقتصاد به مشروع و نامشروع و اسلامی و غیر اسلامی است. علمی حرف میزنی یا غیر علمی و روی هوا و بدون محاسبه حرف میزنی؟ به لحاظ علمی پاسخگو هستی یا نیستی. دوم نسبت آن با عدالت است. آیا قدرت و ثروت و رسانه و معرفت و منزلت را عادلانه توزیع میکنی یا غیر عادلانه این کار را میکنی و سوم مقولهی معنویت است که فقط جسم و بدن انسان را دیدی یا خود انسان را هم دیدی؟ فقط بدن و جسم انسان را دیدی یا حقیقت انسان که این بدن نیست و بلکه این بدن را مدیریت میکند را هم دیدی؟ یعنی معنویت آن را هم دیدی یا ندیدی؟ این نکتهی اول است و جمعبندی این است که شاخص ما در حوزهی گام دوم و تمدنسازی همان حرفهایی است که امام در انقلاب اسلامی از همان اول میگفت. اصلاً اگر او هم نگوید در کتاب و قرآن و نهجالبلاغه و منابع دینی ما به وضوح مطرح میشود. تأکید روی عقلانیت اقتصادی هم هست. اتفاقاً اینجا هر جا کم آوردید و مشکلهای ناکارآمدی مربوط به اینهاست. هر جا شما الان در مدیریت اقتصاد کشور ناکارآمدی میبینید دقیقاً مربوط به همینها است. یعنی منشأ آن عمل کردن به این توصیهها و دکترین اسلامی نیست بلکه منشأ آن ترک عمل به اینها است. حالا یا از سر قصور است یا از سر جهل و انحراف است که هر کدام به یک شکل هستند و ممکن است هر کدام از اینها باشد ولی بالاخره عقلانیت اقتصادی، نظم، مدیریت علمی، در حوزهی پول، گمرک، مالیات و غیره مهم است. انقلاب اسلامی به ترک دنیا و اهمیت ندادن به اقتصاد و معاش هرگز دعوت نکرد اما با اصالت دادن به دنیا مشکل دارد چون این توهین به انسان است. یعنی از اول از این موضوع پرهیز داد و این دوگانهای است که هدیهی بزرگ انبیای الهی به بشریت است و حرف تازهی انقلاب اسلامی در جهان در برابر سوسیالیزم شرق و کاپیتالیزم غرب این بود که به لحاظ تئوریک از یک چشمانداز سومی بحث کرد که دنیا بهترین وسیله و بدترین هدف است. این جمله خیلی جملهی مهمی است. دنیا بهترین وسیله و بدترین هدف است. بدترین هدف جواب به سرمایهداری است. بهترین وسیله جواب به عرفان و معنویتهای خرافی و قلابی و بودیزم کاتولیسیزم و این چیزها است. اگر دنیا را هدف کردی اشتباه کردهای. اگر به عنوان وسیله به آن اهمیت ندادی باز هم اشتباه کردهای. نکتهی دوم تهمت دیگری است. این پاسخ یک تهمت و شبهه بود و تهمت دیگر تهمت به انقلاب اسلامی است که از اول گفتند اینها به دنبال جزیرهسازی بودند و هستند. یعنی اینکه میگویید کلید اقتصاد و پیشرفت داخل این سرزمین است، در دانشگاهها و حوزهها و کارخانهها و مزارع ماست، اینکه میگویید کلید توسعه باید در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه شما باشد و اقتصاد این کشور، نیروی کار، نیروی فکری اینجا است را حمل بر این میکنند که اینها میخواهند جزیره درست بکنند و قائل به انزوا و انقطاع از جهان هستند و همه را دشمن میبینند. این تهمت دوم است که تهمت بسیار بزرگ و بیریشهای است. دقت کنید که از قضا این خط دشمن و تلاش آنها از اول انقلاب برای تحریم و انقطاع ما از جهان بوده است. اصلاً هدف تحریم همین بوده و هست. ما میخواهیم در حوزهی اقتصاد جهانی عمل کنیم منتها با توجه به آن سه رکن و با نظر به منافع ملت ایران میخواهیم این کار را بکنیم و اینها با تحریم و تهمت میخواهند رابطهی شما را با جهان قطع کنند. دقت کنید. تهمت این است که اینها نمیخواهند جهانی بشوند و با جهان رابطه داشته باشند بلکه میخواهند منزوی باشند و جزیرهای عمل کنند. اما واقعیت چیست؟ در تمام این چهل سال آن اتاق فکر و اتاق فرمان سرمایهداری صهیونیستی که مرکزیت آن آمریکا و انگلیس هستند نمیخواهند ما جهانی عمل کنیم. اینها مدام با تحریم و توطئه میخواهند این اقتصاد را منزوی و محدود و سرکوب بکنند. درست خلاف شعار خود عمل میکنند و درست خلاف شعار انقلاب به انقلاب و امام نسبت میدهند. این مثل قضیهی جنگ است که میگویند ایشان گفته جنگ نعمت بود. کجای جنگ نعمت است. میگویند امام گفته تحریم خوب است و به نفع ماست. بله، امام اینها را با چه تعبیری و در پاسخ به چه سوالی گفت؟ امام در وصیتنامهی خود میگوید «این جنگ لعنتی». یعنی این جنگ یک لعنت بود. این جنگ لعنتی چقدر کار ما را عقب انداخت. چقدر به ما صدمه زد. در همان وصیتنامه در نکات دیگری میگوید جنگ برای ملت ما یک نعمت بود. بالاخره نعمت بود یا لعنت بود؟ از بعد عمل دشمن لعنت بود. تجاوز، کشتار، نابودی لعنت و لعنتی است. جنگ بوی گند جهنمی است. هیچ انسان شریفی چه برسد به انبیا هرگز از هیچ جنگی دفاع نمیکنند. قرآن میفرماید کشتن یک انسان مساوی با کشتن کل بشریت است. «من قتل نفساً...» هر کس یک نفر را بیگناه بکشد، «فکانما قتل الناس جمیعا» انگار 7 میلیارد نفر را کشته است. خون انسان اینقدر مهم است. جان گرانترین چیز است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند «العنف علی عباد الله» خشونت علیه مخلوقات به طور عام و علیه انسان به طور خاص، «فی حد شرک بالله» در ردیف شرک به خدا است. این سنت اسلام است. خشونت در ردیف شرک است. این بعد لعنتی جنگ است. اما بعد رحمت یا نعمت جنگ این بود که این اهانتها و جنایتها شد ولی متقابلاً این طرف چه انرژیهای عظیم ملی آزاد شد. صدها هزار انسان شریف ساخته شدند. روح مقاومت، عزت، وحدت، خودباوری شکوفا شد. اگر این جنگ و این فشارها نبود این اتفاق نمیافتاد. شما میبینید یک بچه پولدار بچه سرمایهدار که در رفاه زندگی میکند و او را لای پنبه بزرگ میکنند یک موجود بسیار ضعیف و آسیبپذیری است. همینقدر که پدرش بمیرد یا ورشکسته بشود این بیچاره است. اما آن کسی که در سختیها بزرگ میشود را ببینید. در همان سن است، یک بچهی 16، 17 ساله است و دو خانواده را اداره میکند. او قوی است. جنگ از زاویهی دشمن لعنتی است و از این زاویه که چه انسانهای بزرگی ساخت و چقدر قدرت ملی و خودباوری و عزت ایجاد کرد نعمت و رحمت میشود. بعد میگویند امام طرفدار جنگ بوده است. راجع به تحریم هم امام همین را گفت. تحریم جنایت علیه ملتها است. ابزار سرمایهداری علیه مستضعفینی است که قیام میکنند. اما از این طرف اگر با همین تحریم درست مواجه بشوی باعث میشود شروع به خلاقیت و تولید و اختراع و اکتشاف و ابداع بکنی. شما تا گیر نکنی و گرفتار نشوی نمیتوانی ابداع بکنی. پول مفت نفت را میدهی و وارد میکنی و هیچ وقت نمیتوانی چیزی بسازی. اما وقتی تو را تحریم کردند آنها جنایت کردهاند، چون تحریم جنایت است اما تو که ضد تحریم عمل کردی و با خود گفتی مشکلات من حل نمیشود و باید خودم این مشکلات را حل کنم و شروع میکنی و کار میکنی و الا تار عنکبوت میبندد. امام به این معنا میگوید تحریم به نفع ماست و به ضرر ما نیست نه اینکه طرفدار تحریم باشد. کدام آدم عاقل طرفدار تحریم است؟ ولی اگر درست با تحریم مواجه بشوی به جای اینکه ضعیف بشوی قوی میشوی. با تحریم و حتی بدون تحریم اگر بد مواجه بشوی به جای اینکه قوی بشوی ضعیف میشوی. خود تو در مدیریت ناکارآمد هستی و بعد میگویی مشکل در ایدئولوژی ما بوده است و شعارهای ما غلط بوده است. نه، شعارها درست بوده ولی شما تنبل و فاسد و ناکارآمد هستی. این شعارها درست بوده چون با همین شعارها کارهای عظیمی انجام شده است و مسیر جهان تغییر کرد. اینکه میگویند ما به دنبال انقطاع و تحریم بودهایم درست نیست. از همان اول که شاه و آمریکا و انگلیس و صهیونیستها از ایران فرار کردند و در سال 57 به دست ملت اخراج شدند و فرار آنها از ایران آزاد شروع شد تا همین الان به دنبال نقشه هستند که برگردند و تا برنگردند این فشارها ادامه دارد. مگر اینکه اینقدر قوی عمل کنیم که دیگر مأیوس بشوند. وقتی قوی عمل میکنی مأیوس میشوند ولی وقتی ضعف نشان میدهی امیدوار میشوند. من در این چهال سال یادم نمیآید دورهای که این هم تحریم و توهین به ملت ما شده باشد. با اینکه ما در این سالها بیشترین عقبنشینیها را کردیم و بیشترین امتیازات را دادیم. هیچ وقت اینقدر امتیاز نداده بودند و هیچ وقت هم اینقدر تحریم نشده بودند. یعنی هر بیشتر امتیاز دادند توهین و تحریم بیشتر شده است. بعد میگویند مشکل مربوط به شعارها است. فلسطین چه ربطی به این قضیه دارد؟ بهانه میگیرید؟ مگر ما در سوریه و فلسطین و عراق پول بردیم؟ اصلاً مگر پول داشته که به آنجا ببرد؟ آنجا خون بوده و پول نبوده است. در آنجا خون حججیها عمل کرد. ایدئولوژی انقلاب پنج کشور را از اردوگاه دشمن خارج کرده است. سوریه، عراق، لبنان، یمن، غزه، افغانستان در مشت اینها بود. خون بچهها اینها را آزاد کرده و نه پول. میگویند پولهای شما را به فلسطین و سوریه و عراق میبرند. نه. این ایدئولوژی رفت و به آنها نحوهی جنگیدن با دست خالی را آموزش داد و آنها هم یاد گرفتند. این ایدئولوژی به آنها گفت چگونه بجنگید. حالا بیعرضگیهایی دارند و میگویند ما چون در قضیهی فلسطین تسلیم اسرائیل و صهیونیستها نشدیم و دائم مرگ بر آمریکا میگوییم این مشکلات پیش میآید. نه، پاسخگوی نحوهی مدیریت کشور در هر سه قوه باشید. بیعرضگیهای خود را موکول به این شعارها نکنیم. اصلاً اگر قرار بود این شعارها غلط باشد که نباید انقلاب میشد. این نکتهی دوم است. در این چهل سال تحریمها و فشارها ادامه داشته و هر بار ضرباتی زدند و در ادامه شکست خوردهاند و به عقب رفتهاند. هیچ وقت اینقدر توهین و تحریم نشده بود. این همه عقبنشینی میکنند و امتیاز میدهند ولی باز هم توهینها و تحریمها کمتر نمیشود. از طرفی هر وقت مقاومت کردیم این توهینها و تحریمها کمتر شد. الان به نظر میرسد حتی تحریمها هم وقتی اثر میکند که مدیریتها ناکارآمد باشند. بیعرضه باشند، علمی نباشند، پاسخگو نباشند، پاک و سالم نباشند. البته من نمیگویم الان وضعیت به این شکل است. بخش مهمی از مدیریتها آدمهای سالم و تلاشگری هستند و زحمت میکشند که اگر اینطور نبود که کشور اداره نمیشد. اما میخواهم بگویم اگر یک جایی کم آوردند ربطی به شعارهای انقلاب ندارد. چون آن شعارها مگر چه بوده است؟ شعار عزت و برابری و برادری و استقلال و آزادی است. حالا آیا این شعارها منشأ ضعف است یا منشأ قدرت است؟ مسئله در مدیریت و نحوهی کارآمدی است. ادعای دشمن و وابستگان آنها و آدمهای ضعیف در داخل این است که نگاه انقلابی و ایدئولوژیک شما به اقتصاد نگاه منفی به ادارهی علمی کشور است و اینکه شما مانع جهانی شدن اقتصاد شدهاید. هر سهی اینها دروغ است و از بزرگترین دروغها است. حالا ای کاش مراد بعضیها از جهانی شدن وابستهتر کردن این ملت به دشمنان نبود و الا عمدهترین مانعتراشان برای ارتباطات آزاد جهانی از جمله در حوزهی اقتصاد همان عاملان اصلی تحریم هستند. یعنی اتاق فرمان سرمایهداری صهیونیستی که در حاکمیت آمریکا و انگلیس جا خوش کردهاند و حتی اروپا را هم استثمار میکنند و حتی 99 درصد ملت آمریکا را هم استثمار میکنند. اینها هستند. مشکل ما همان مشکلی است که طبقات محروم ملت آمریکا دارند که 50، 60 میلیون آدم باید هر روز کوپن نان بگیرند تا سیر بشوند و الا باید گرسنه بخوابند. کسانی که برای ما مشکل درست میکنند همانهایی هستند که برای دهها میلیون آمریکایی و برای اکثر ملتهای اروپایی مشکل درست میکنند. چه برسد به بقیهی قارهها که زخم غارت اینها را چشیدهاند و همچنان هم میچشند. این وسط باید حواستان به یک نکته باشد که در همین دانشکدههای خود شما هم گفته میشود که البته ترجمه میکنند و میگویند اساساً اتاقی به نام اتاق فرمان سرمایهداری صهیونیستی وجود ندارد. این یک توهم است. اتاق فرمانی نیست. کمپانیها هستند، صنایع هستند، کارخانهها هستند و توطئهای در کار نیست. توطئهی سرمایهداری و اتاق فرمان سرمایهداری یک توهم است. اگر اینها توهم ساختهی انقلابیون بود چطور این شبکهی تحریم بانکی و نفتی را در کشورها سازماندهی میکنند و هر کشوری که میخواهد معاملهای بکند را میترسانند؟ اگر اتاق فرمان سرمایهداری صهیونیستی وجود خارجی ندارد و اینها توهم است این چطور اتفاق میافتد؟ خود شما میگویید مشکل اصلی تحریم است که البته ما معتقد نیستیم که مشکل اصلی تحریم باشد و معتقد هستیم که مشکل اصلی در داخل است. عقلانیت، عدالت، معنویت وقتی کم شد شما آسیبپذیر میشوید. ولی بعضی از دوستان معتقد هستند که ما مشکلی نداریم و تنها مشکل تحریمها و از خارج است. خب مگر بعضی از شما نمیگفتید که چیزی به نام تهدید آمریکا و تهدید سرمایهداری و اتاق فرمان سرمایهداری صهیونیزم وجود ندارد و توهم است. اگر توهم است چگونه تحریم شما را اینقدر متمرکز سازماندهی میکند که حتی یک کمپانی کوچک، اگر بخواهد یک معاملهی معمولی را از طریق یک بانک متوسط بالای جهانی انجام بدهد برای او مشکل ایجاد میشود. این اگر مافیا نیست پس چه هست؟ یا آن تحلیل خود را باید کنار بگذارید یا باید بیعرضگی خود را بپذیرید و من معتقد هستم که اگر هر دوی اینها را با هم بپذیرید واقعبینانهتر است. در هر دو قضیه مشکلی ایجاد دارد و این شیطان مجسم واقعاً وجود دارد. واقعاً شیطان بزرگ است. اینها سرمایهدارهای قلدری هستند که دنیا را غارت میکنند و تا یک جا میبینند یک ملتی جلوی اینها ایستاده و یک انقلابی گسترش پیدا میکند و ابرقدرت منطقه شده و یکی از چهار قدرت تأثیرگذار جهان شده نمیخواهند ادامه پیدا کند. نمیخواهند برای آنها کسی شاخ بشود. نمیخواهند در هستهای رقیب پیدا کنند، در نانو تکنولوژی رقیب پیدا بکنند، در شاخههای نظامی رقیب پیدا کنند، برای اولین بار در منطقه در چند جنگ شکست بخورند، نمیخواهند چنین چیزهایی را ببینند. نمیخواهند اجازه بدهند یک اقتصاد شکوفای جهانی در ایران فعال بشود. شما باید شاخ غول را بشکنید. نسل شما در چهل سال دوم که از این روزها و این ایام شروع میشود باید این شاخ غول را بشکنید. یعنی مشکل اصلی اقتصاد ما هیچ وقت تحریمها نبودهاند. هر چه هم در مسائل سیاسی و انقلابی عقبنشینی کردیم تحریمها بیشتر شده که کمتر نشده است و به آن توهینها هم اضافه شده است. در عین حال همین الان مشکل اصلی در فرومایگیها و تنپروریها و ناکارآمدیها است. تحریم توطئهگری است و در این شکی نیست. تحریم علیه این ملت یک توطئه است. اما طرف دوم هر ماجرا توطئهپذیریها است. تا شما توطئهپذیر نباشی، تا قدرت دفاعی بدن تو ضعیف نشود و از ویروس مضر پذیرایی نکند شما مریض نمیشوید. شما همین الان میدانید که تمام این ویروسها و باکتریها در بدن شما و بیرون بدن شما در محیط هست. پس چرا نمیافتی؟ برای اینکه بدن تو خیلی قوی از خودش دفاع میکند. اقتصاد مقاومتی به این معنی است. بدن مراقب خودش است. اما اگر ضعیف شدی و اقتصاد مقاومتی تو اقتصاد برجامی شد و همه چیز را به برجام و ارادهی دشمن گره زدی و به او اعتماد کردی چه میشود؟ دچار ایدز میشوی. ایدز چه هست؟ میدانید بیماری ایدز چه کار میکند؟ قدرت دفاع را از تو میگیرد. هیچ کار دیگری نمیکند. بیماری ایدز بدن را از دفاع عاجز میکند و اینهایی که ایدز دارند با یک سرماخوردگی معمولی میمیرند. او با یک سرماخوردگی معمولی که شما با دو عطسه آن را رد میکنی میمیرد. این میکروبها و ویروسها همیشه بوده است. این توطئه و تحریمها همیشه بوده است. ولی وقتی از این طرف توطئهپذیر و تحریمپذیر میشوی و میگویی مشکل ما در دست شماست، کلیدها در دست شماست، گرفتاری ما در دست شماست، به ما رحم کنید، ما ضعیف هستیم، ما مشکل داریم، ما غلط کردیم، ما نمیتوانیم یعنی خود شما راه را باز کردهاید و در ملت این توهم را به وجود آوردهاید که آب خوردن ما هم در دست آمریکاست. مردم را متوهم کردهاید. همینطوری چنین طلبکاری و توقع دروغی ایجاد کردهاید. برای اینکه زحمت نکشید، برای اینکه با فساد اقتصادی مبارزه نکنید، برای اینکه آدمهای باعرضه و آدمهای کارآمد درست مدیریت نکنند. خب راه آسان را رفتید؟ معلوم میشود که راههای آسان اتفاقاً همیشه بدترین راهها هستند. کمتر پیش میآید که این راهها، راههای درست باشند. حالا یک عدهای میخواهند چه کار کنند؟ افکار عمومی را دراز گوش حساب میکنند و گزارشسازی میکنند تا در ذهنها جا بیندازند علت مشکلات اقتصادی شما تحریم است. این دروغ اول است که علت اصلی همهی مشکلات اقتصادی شما تحریم است و ما مشکل دیگری نداریم. دوم، علت تحریم هم این شعارهای انقلابی شما و این مقاومت ضد استکباری است. پولهای شما را به سوریه و فلسطین میبرند و اینها به خاطر قضیهی اسرائیل و مرگ بر آمریکاست. بنابراین راه حل چه میشود؟ وقتی این دو گزاره را کنار هم بگذاری نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که پس این اقتصاد راه حلی ندارد جز تسلیم شدن در محضر استعمار و باید وا بدهیم و بگوییم ببخشید و ما هم زیر دین شما میآییم. این برهان مشهور به برهان احمقها است. اگر یک وقتی از شما پرسیدند برهان احمقها چه هست صورتبندی آن این است و برای تحمیق یک ملت به کار میرود. مشکل اصلی اقتصاد این کشور در مدیریت اقتصاد این کشور است. هر سه قوه هم در برابر آن مسئول هستند. البته مسئول اصلی همیشه دولتها بودهاند چون تمام پول و بودجه و امکانات کشور در دست دولت و قوهی مجریه است و قوای دیگر حاشیه هستند. کل مدیریت و بودجه در دست دولتها است. گزارهی دوم که علت تحریم و شعارهای انقلابی است معلوم است و از اساس همیشه همینطور بوده است. شما همان اولی که آمدی و علیه شاه شعار دادی و «مرگ بر شاه» و «مرگ بر آمریکا» گفتی برای خود مشکلاتی درست کردی. معلوم است که وقتی یک برده بخواهد زنجیر بردگی را پاره کند برای او مشکل پیش میآید و مورد هدف قرار میگیرد. منتها بحث این است که شما زنجیر را شکستید و هزینهی آن را هم پرداختید و باید بپردازید. مگر اینکه بگویی من میخواهم دوباره برده بشوم. آن وقت شما فکر نکن که هزینهی سازش کمتر از هزینهی چالش است. آن وقت باید هم بردگی کنی، هم بخور و نمیر به تو میدهند، جیب خودت را میزنند و با یک بخشی از آن هم خود شما را میهمان میکنند. یک کسی بیاید تمام حساب شما را خالی بکند و بعد هم شما را به یک قهوه میهمان کند. قضیه این است. چه چیزی را به چه کسی میبخشید؟ در یک قطب معمولاً میآیند مناظر وسوسهانگیز عشرت را که معمولاً دروغ و آبکی است را برای افکار عمومی و به خصوص تصمیمگیران کشور تصویر میکنند و در قطب مقابل هم مشاهد غصه برانگیز مقاومت را نشان میدهند. یعنی میگویند اگر تسلیم بشوید وضع خیلی خوب میشود. ولی اگر مقاومت بکنید بدبخت و نابود میشوید. این دو قطبی را درست میکنند که این هم دروغ است. اگر شما مقاومت کنی و درست مدیریت و برنامهریزی کنی وضعیت مادی و اقتصادی تو درست میشود. اگر تسلیم شدی و وا دادی و گفتی ما نمیتوانیم و شما میتوانید وضعیت اقتصادی تو خراب میشود. خب باید چشمهای خودمان را باز کنیم و ببینیم که چه اتفاقی میافتد. این را برای نفسهای ضعیف و عقلهای ضعیفتر درست میکنند و چنین دو قطبی را مجسم میکنند و بعد به تصمیمسازان و تصمیمگیران حکومتی میگویند حالا تصمیم بگیرید و به جامعه هم میگویند حالا رأی بدهید. برنامهی اینها مخصوص ایران نیست و در همه جا همین کار را میکنند. همین الان همین پروژه را در دو، سه کشور پیش میبرند. حالا هدف چه هست؟ همهی قوای اقتصادی کشور باید تعطیل بشود، ارادهها فلج بشود، همه به این جمعبندی برسند که ما نمیتوانیم، تقصیر ما بوده و بعد آنها بیایند و تیر خلاص را بزنند و بعد اقتصاد تو بدتر هم خواهد شد. کشورهایی که تسلیم شدند وضع اقتصاد آنها بعد از مقاومت خیلی بد شد. آنهایی که اقتصاد مقاومتی را برنامهریزی کردند و گفتند مصرف خود را پایین بیاور و تولید خود را بالا ببر و باید مدیریت اقتصادی علمی و عقلانی بشود و نظام گمرک و نظام بانکی و نظام مالیاتی درست بشود و حقوقهای نجومی را حذف کن و واحدهای تولیدی را درست شناسایی و حمایت کن و جلوی دلالصفتی و ورود کالاهای اشرافی را بگیر اوضاع درست شده است. این چطور کشور تحریم شدهای است که گرانترین ماشینهای دنیا در خیابانهای تهران ویراژ میدهند؟ این چطور تحریمی است؟ اینها را درست کن تا شرایط درست بشود. اینها را رها میکنیم و بعد هم منتظریم شرایط درست بشود و بعد هم به داخل گرا میدهیم که علت این اوضاع «مرگ بر آمریکا» است. ما میخواهیم شرایط را درست کنیم ولی اجازه نمیدهند. منشأ اصلی این اوضاع قضیهی فلسطین و سوریه و عراق است. کلاهبرداری میکنید؟ آنجا که بچهها خون میدهند. خون مشکلات آنجا را حل کرد. ایدئولوژی و این شعارها به آنجا رفت. بچههای یمن تا بچههای لبنان همین شعارهای بچههای ما را میدهند. آنها شعارهای انقلاب ما را دادند و پیروز شدند. یک جنگ جهانی در منطقه است و تو در امنیت هستی. به جای این حرفها الگوی مصرف را اصلاح کنید، وجدان کاری را تقویت کنید، انضباط اقتصادی را ایجاد کنید، به تولید علم بها بدهید، خداباوری و خوداتکایی را تقویت کنید. به سراغ کار حداکثری برویم. حالا من نمیگویم به سراغ مصرف حداقلی برویم. ولی ملتهایی که میخواهند جامعهی نو بسازند از مصرف حداقلی و ریاضت هم حرف زدهاند ولی اقتصاد مقاومتی هیچ وقت به مفهوم اقتصاد ریاضتی نبوده است. هیچ وقت دعوت به ریاضت نشده است. دعوت به مدیریت درست مصرف شده است. تقویت صادرات در برابر واردات باید انجام بشود و اینکه باید از تولید و تولیدکننده دفاع کنید. این دفاع مقدس است. امروز دفاع مقدس دفاع از تولید و تولید کننده است. هر کارگاه و کارخانه و مزرعهای که راه بیفتد، هر خانوادهای که اشتغال مفیدی پیدا کند و از کار کاذب یا بیکاری رها بشود مشکل اقتصاد را به راحتی حل میکنند. اقتصاد ترکیب علم و عمل است. بعضیها فکر میکنند اقتصاد مرکب از حرف و حرف است. با حرف و حرف نمیتوان مشکل اقتصادی را حل کرد. باید علم و عمل باشد. راه حل تغییر نکرده است. باز راه حل همانی است که بوده است. هیچ وقت تغییر نخواهد کرد. راه حل نهضت تولید، مدیریت توزیع، تعدیل مصرف است. یک بار دیگر عرض میکنم. مشکل ما اینها است و اگر اینها حل بشود هیچ تحریمی نمیتواند این ملت را از پا بیندازد. منشأ این گرانیها تحریم نیست. منشأ این گرانیها مدیریت نادرست است. و من حاضر هستم برای همهی موارد آن بحث کنم و نشان بدهم چرا. نهضت تولید را باید حمایت کنید که این کار را درست انجام نمیدهید. نظام بانکی ما و نظام گمرک ما و همه باید بیایند و پشت تولید بایستند. با شعار نمیشود. همه میگویند تولید و باز یک تولید کننده با هزار مشکل برخورد میکند و یک دلال وارد کننده راحت سود میبرد. پس اول نهضت تولید است. دوم، مدیریت توزیع و سوم تعدیل مصرف است. من از حداقلی کردن مصرف حرف نمیزنم. اصلاح الگوی مصرف و تعدیل مصرف را میگویم. حاکمیت عقل بر مناسبات مدیریتی و حاکمیت اخلاق و عدالتخواهی بر نهادهای تصمیمساز و شفافیت اقتصادی باید باشد. یک رکن اقتصاد اسلامی اقتصاد شیشهای است. اقتصاد در اتاق شیشهای است. باید مدیریت اقتصادی شفاف و پاسخگو باشد. حضرت امیر(ع) فرمودند حکومت دینی حکومتی است که جز مسائل امنیتی و اطلاعاتی که اگر آنها را علنی بگویی دشمن متوجه میشود و ضربه میزند، هیچ امر پنهان و مخفی از مردم نداشته باشد. جز اینها در حکومت دینی هیچ امر پنهان و مخفی از مردم قابل پذیرش نیست. فرمود باید در اتاق شیشهای مدیریت کنید. باید بگویید چقدر از بودجهی عمومی کجا رفت و چه شد. باید بگویید چقدر مالیات گرفتید و چرا اینقدر مالیات گرفتید و کجا مصرف شد. میگویید خصوصیسازی کردیم، میگوییم آفرین، بسیار کار خوبی کردید. چطور خصوصیسازی کردید؟ چند میارزید و چند دادید؟ به چه کسی دادید؟ نظارت روی آن چه شد؟ بعداً چه شد؟ اگر این کار شد صد تحریم زمین میخورد. همهی اینها از سنخ عملگرایی است و هیچ کدام از اینها از سنخ وادادگی نیست. چرا ملت ما نتواند و چرا دانشگاهیهای ما نتوانند؟ مگر اینها چیست که نتوانند؟ همهی این کارها شدنی است. حتی مسئلهی نفت را میگویم. ببینید این نفت میتواند یک فرصت برای ملت باشد و هم میتواند یک تهدید بزرگ باشد. یعنی میتواند هم مایهی سعادت باشد و هم مایع شقاوت باشد. یعنی ایران که مساوی با نفت نیست. ایران تشنهی مدیریتی است که نفت را مادهی ارتزاق نکند، نفت را بهانهی توقف در تولید نکند، نفت را سکوی پرش برای اقتصاد ایران قرار بدهد. اینها هستند که هزار تحریم هم از پسشان بر نخواهند آمد و الا اقتصاد کشور به جای اینکه روی دریای نفت پارو بزند زیر نفت غرق خواهد شد. یعنی نفت که نعمت است، نغمت میشود. نفت که همیشه ملت است و اغلب ملتهای دنیا از این ثروت عظیم محروم هستند. ولی وقتی به جای اینکه سکوی پرش اقتصاد یک کشور بشود بهانهی توقف تولید و مادهی ارتزاق بشود، مثل یک صندوقی که درب آن باز است و بخواهد ناکارآمدی و بیعرضگی و پاسخگو نبودن را با پول آن جبران کنی و این صدمه میزند. نیروی انسانی ایران یعنی شما از نفت ایران گرانتر و کارسازتر است. کلید رشد اقتصاد اینجا است و آنجا نیست. اختلاف ما با این تفکر و این دیدگاه اینجا است. اتفاقاً اقتصاد مقاومتی دعوت به عقلانیت است. یعنی یک اقتصاد عقلانی داشته باشیم و دعوت به ریاضت نیست. ضمن اینکه ریاضت آغاز عقلانیت است. اصلاً ملتی که مصرف آن چند برابر تولید است هیچ وقت نمیتواند مولد اقتصادی بشود چه برسد به اینکه بخواهد تمدنساز بشود. یعنی هیچ ملتی بدون ریاضت به مقاومت و به رفاه نرسیده است. حالا یک عدهای به نفت و دلار چنین خیره شدهاند که معجزهی انسان را نمیبینند. اگر حساب و کتابها در مدیریتها درست بشود، اگر مدیریتها کارآمد باشد، اگر نظارتها بر بخش دولتی و بر بخش خصوصی درست بشود، در بازار یک آهنگسازی مسئولانه صورت بگیرد و ساختارهای دیوانسالاری کشور درست و به روش کارگشا بازخوانی بشوند و تمام منابع کشور در راستای واحدی قرار بگیرد ما به هیچ بیگانهای نیاز نداریم و حتی بیگانگان به ما نیاز دارند. ما میتوانیم مشکل آنها را حل کنیم. ما میتوانیم در همه چیز صادر کننده باشیم. یک زمانی یک استان این کشور کل گندم این ملت را میداد و بقیه را صادر میکردند. این قبل از پهلوی بوده است. چشم اسفندیار اقتصاد ایران همین جا است. پاشنهی آشیل نمیگویم و میگویم چشم اسفندیار و شما هم از این به بعد چشم اسفندیار را بگویید. خود ما پاشنه آشیل ایرانی داریم. چشم اسفندیار اقتصاد ایران دقیقاً همینجا است و بعضیها در جای دیگری به دنبال آن میگردند. هر چه علمیتر شدن مدیریت اقتصاد، البته علمی که میگویم منظورم غربزده شدن و سکولاریزه شدن و وابسته شدن نیست، بلکه علمی شدن است. یعنی برای هر تصمیم اقتصادی خود استدلال داشته باشی. این تکلیف شرعی فوری کسانی است که با رأی مردم به مسندهای حکومتی میآیند. این یک مسئله است. دوستان خواهش میکنم بروید و تاریخ اقتصاد صد سال گذشتهی غرب و شرق را مطالعه بکنید. کشورهایی که جنگزده بودند و در جنگ نابود شدند بعد از جنگ به همین شیوهای که من عرض کردم سرپا ایستادند و جزو قطبهای اقتصادی جهان شدند. حالا البته چیزهای دیگری هم به آن افزودند. غارت بقیهی ملتها هم جزو آن شد. و بخش دوم و آخر در بحث اقتصاد مسئلهی فساد در اقتصاد است. زمینهساز فساد در اقتصاد چیست؟ به نظر من پروژهی بچهها و دوستانی مثل شما و پایاننامههای شما در دانشگاههای علوم اقتصادی و دانشگاه علامه و امثال اینجا از جمله این است که یک، نحوهی کارآمدسازی مدیریتها در حکومت اسلامی و دوم بحث فساد که دقیقاً ضعف و خللی که در بعضی مدیریتها و ساختارهای حتی گاهی شبهقانونی وجود دارد بهرهبرداری از آن در مراکز تراکم پول و سرمایه و از طریق سوراخهای بزرگ و کوچکی که در قانون هست و در دیوانسالاری کشور هست صورت میگیرد. هم تربیت اقتصادی لازم است هم تقوای اقتصادی لازم است. کار فرهنگی لازم است. مدیران کشور باید آموزش دائمی ببینند که تا دست تو باز شد که نباید سوء استفاده بکنی. اینها امانتالله و امانتالناس است. اگر مسلمان هستی و اگر پیشرفت ایران را میخواهی، اگر به حقوق انسان کمترین التزام وجدانی داری این اموال بیتالمال که با امضای تو جابجا میشود مال شخصی تو نیست. این همان حرفی است که حضرت امیر(ع) به یکی از مسئولین خود زد که سوابق خوبی داشت و بعد کمکم وسوسه شد و دزد از آب در آمد و اختلاس کرد و فرار کرد و پناهنده به آمریکا و کانادای آن زمان شد. همهی آنها آن زمان پیش معاویه میرفتند. پولها را بر میداشتند به آن طرف میرفتند و بعد هم بحث سیاسی میکردند و میگفتند ما با تو مشکل سیاسی داریم. حضرت امیر(ع) میگفت قبل از این که چیزی بدزدید مشکل سیاسی نداشتید. مشکلات شما اول بر سر بیتالمال بود و اول اقتصادی بود و بعد آن را سیاسی کردید. بعد به یکی از اینها نامه نوشتند که در نهجالبلاغه هست. میگوید حتماً با خودت گفتی این بیتالمال است. جهان اسلام امروز ابرقدرت و بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی جهان شده است. آن زمان حکومت حضرت امیر(ع) ابرقدرت جهان بود. از مرزهای هند و چین و آسیای میانه تا شمال آفریقا و جنوب اروپا حکومت اسلامی بود. بزرگترین قدرت بود. همین الان چنین ابرقدرتی نداریم. منتها بخش غربی معاویه و بنیامیه انشعاب کردند و جنگ داخلی به راه انداختند. حضرت امیر(ع) گفتند حتماً با خودت گفتی این بیتالمال است و یک اقیانوس است و این مقدار به ما میرسد و ما باید سهم خودمان را برداریم. حضرت امیر(ع) فرمودند که حتماً با خودت اینها را گفتی اما اینقدر شعور نداشتی که بفهمی آن چیزی که دزدیدی و رفتی و با آن به آن طرف پناهنده شدی لقمهای بود که از دهان کودک یتیمی گرفتی. تو از سفرهی یک پیرزنی که سرپرست ندارد و مریض است و شبها گرسنه است این را دزدیدی و رفتی. این هم پروژهی دوم ماست. یعنی باید تقوای اقتصادی باشد و باید مدیریتها مدام آموزش دینی و فرهنگی و اخلاقی ببینند که از درون خودشان را کنترل کنند و الا آدمهای فاسد هر چه متخصصتر باشند بدتر است. بر سر کار میآیند و به روش متخصصانه دزدی میکنند. میدانید که دزدیهای آدمهای بیسواد دلهدزدی است. اما آن کسی که متخصص است، آن کسی که فوق دکترای اقتصاد و بازرگانی و بانکداری دارد بلد است چه کار کند. او یک مرتبه میلیاردی و صد میلیاردی و هزار میلیاردی جابجا میکند و ده گروه بازرسی هم میآیند و متوجه نمیشوند. خودشان گفتند. یعنی اگر ایمان دینی و تقوای اقتصادی نباشد هر چه متخصصتر باشد خطرناکتر و فاسدتر و دزدتر میشود. پس یکی اینکه میگویند بحثهای ایدئولوژیک و فرهنگی و اخلاقی نکنید ما میگوییم اصلاً به لحاظ اقتصادی مفید است اگر نیروهای مدیریتی و کارمندها مدام تربیت دینی بشوند و متوجه بشوند که آخرت و خدایی هم هست. حالا اینجا کلاه مسئول خودت را بر میداری یا او را بازی میدهی یا با او میسازی یا با او بقیه را دور میزنی ولی خدا را که نمیتوانی دور بزنی. پس این لازم است بر خلاف نظامهای سکولار که میگویند خدا و آخرت اصلاً چه هست. این لازم است اما کافی نیست. دوم، نظارت علمی دقیق است. این دو مورد دو دیوار سیمانی محکم در برابر فساد هستند. هر چقدر قویتر و دقیقتر باشند بهتر است. این دههی پنجم که شروع شد باید از پس ساختن دقیقتر این دو دیوار سیمانی در نهادهای به خصوص اقتصادی حاکمیت بر بیاییم. اگر اینجا کوتاهی کنیم عمر انقلاب کوتاه شده است. مرگ را خواستن به منزلهی مردن است. به استقبال نابودی رفتهای. حالا یک بحث است که میگویند فساد در اقتصاد ایران سیستماتیک و نهادینه هست یا نیست. خب این بستگی به تعریف تو از سیستماتیک بودن دارد. یعنی چه؟ اگر مراد این است که سیستم از بالا فاسد است و پمپاژ فساد میشود و حمایت میشود باید بگویم واقعاً اینطور نیست. اگر مراد تو این است که در بعضی از ساز و کارها به معنی دقیق کلمه ساز و کار نظارت و بازدارندگی در مقابل فساد وجود ندارد یا درست اعمال نمیشود باید بگویم بله. اینکه گفته میشود فساد در اقتصاد ایران سیستماتیک نیست واقعاً به این معنی که عرض کردم سیستماتیک نیست. اما اینکه کمکارآمدی یا مشکلات ساختاری در نظارت مدیریتها وجود دارد مشخص است. ولو ما اصلاً اسم آن را فساد سیستماتیک هم نگذاریم و نمیگذاریم. ولی بالاخره وجود دارد و تأثیر بی درب و دروازگی بعضی از نهادها برابر با فساد نهادینه است. آثار خارجی آن همین است. حالا اگر اسم آن این نباشد و منشأ آن هم فساد سیستماتیک نباشد ولی صدمهی آن کم نیست. اینکه همه را به شک و تردید بیندازی و انگیزهی کار را از افراد بگیری صدمات معنوی و غیر مستقیم است که بعد آثار اقتصادی میگذارد و آثار اقتصادی مستقیم آن هم روشن است. بنابراین مبارزه با فساد و فرهنگ سادهزیستی مسئولین مهم است. یعنی در کنار اینکه فساد نباید در حکومت باشد باید مسئولین یک حکومت اسلامی و انقلابی سادهزیست باشند. حالا ما سادهزیست را پس میگیریم. چون یک اقلیتی سادهزیست هستند. در دههی 60 که اکثریت قریب به اتفاق سادهزیست بودند. الان نمیگوییم که اکثریت سادهزیست باشند اما باید در حد متوسط مردم باشند. چون بعضی از اینها میگویند ما 30، 40 است که داریم زحمت میکشیم و تجربه کسب کردهایم و خدمت کردهایم و علم داریم. مگر ما آدم نیستیم که بخواهیم مثل بقیه باشیم؟ چرا مثل بقیه باش. اصلاً نمیگوییم مثل فقرا هم زندگی کنید. در حد متوسط جامعه باشید. بعضی از شما از متوسط یک مقدار بالاتر باشید. دیگر خودت برای خودت 80 میلیون و 100 میلیون حقوق ننویس و بعد هم بگو این قانونی است و ما نابغه هستیم. اگر میخواهی کار اقتصادی بکنی به بازار برو. در حکومت حق نداری بیایی و بعد هم بگویی دو هزار میلیارد و سه هزار میلیارد ثروت من است. حق نداری و ما یک چنین چیزی در حکومت اسلامی نداریم و نداشتهایم و اصلاً خلاف ارزشهای انقلاب است. خلاف ارزشهای انقلاب و جمهوری اسلامی است که در آن مسئولین رده یک و دویی پیدا بشوند که فقط ویلای آنها 100 میلیارد بیارزد. من نمیگویم نیستند. درست است که کم هستند و خیلی کم هستند ولی هستند و همینها خلاف ارزشهای انقلاب است. اینها در جامعه مشکلات درست میکند. نمیگویم مثل امام به جماران برو و یا مثل رهبری باش که یک ریال از بیتالمال نمیگیرد و چهار بچهی او مستأجر هستند. نمیگوییم مثل آنها باش ولی مثل متوسط مردم باش. یک مقدار از رفاهزدگی و اشرافیگری دست بر دارید. این اولین هدف است. یکی مبارزه با فساد اقتصادی و یکی فرهنگ سادهزیستی هم نه، حداقل متوسطزیستی مسئولین بوده است و اینجا در این بیانیه تعبیر شد که اصلاً این شرط مشروعیت شماست. این طهارت اقتصادی در برابر نجاست اقتصادی است. اینهایی که گرفتار نجاست اقتصادی شدند یا میشوند در جمهوری اسلامی مشروعیت ندارند و این را باید دانشگاهها مطالبه کنند، حوزه باید مطالبه کند، طلاب و فضلای حوزهی قم و مشهد و اصفهان باید مطالبه کنند. این مطالبه عدالت اجتماعی است. دانشجوی دانشگاه علامه باید با استادش اینها را مطالبه کند. بالاخره ما که نباید از سنخ رژیم پهلوی بشویم. تفاوت با عصر پهلوی که از زمین تا آسمان است. آنجا همه در خدمت دزدی بودند. پیروزیهایی هم در این چهار دهه حاصل شده و گاه اینقدر بزرگ است که با چشم عادی دیده نمیشود چون به آن عادت کردهایم و مثل روز است که از نور خورشید استفاده میکنی و هیچ کس هم حواسش به خورشید نیست. مثل اکسیژن و هواست که با او زندگی میکنی ولی در طول 24 ساعت یک بار هم به آن اکسیژن و هوا فکر نمیکنی. اصلاً اگر به تو بگویند میگویید هوا چه هست و من اصلاً به فکر هوا نبودم. بله، پیروزیها و دستاوردهای زیادی بلکه خونآوردهای زیادی به دست آمد. تنفس میکنی و از وجود هوا غافل هستی. از مزایای روز بهرهبرداری میکنیم و یک بار به خورشید فکر نمیکنیم. اما باید این را بپذیریم همین مقدار خیانت اقتصادی که گاهی خبرهای آن میرسد و همین مقدار خطای اقتصادی برای جمهوری اسلامی زیاد است. برای رژیم پهلوی هیچ نبود و عادی هم بود ولی برای اینجا خیلی زیاد است. اینجا مشکل مشروعیت ایجاد میکند. ممکن است برای حکومتهای دیگر مقبول هم باشد یا حداقل مجبور باشد و بگویند ما مجبور هستیم و چارهی دیگری نداریم ولی ما نمیتوانیم اینجا چنین چیزی را بپذیریم. خطا یا خیانت گوشها را خیلی سریع آزار میدهد. من اگر بخواهم یک مثالی بزنم که صدای آن چطور میپیچد مثل این است که در یک میهماین صاحب خانه مثلاً صد عدد ظرف جابجا میکند و اگر وسط این صد عدد ظرف یکی از ظرفها بیفتد و بشکند چنین این صدای شکستن آزار دهنده است که همهی میهمانها از جا میپرند. خاطرهای از آن 99 بشقاب نشکسته ندارند ولی این یک بشقاب شکسته همه را آزار میدهد. مخصوصاً اینکه بدانیم کمکم از یکی بیشتر میشود. این آزار دهنده است و یک عیب صد هنر را از چشم میاندازد. منتها شما الان میهمان نیستید و نسل شما دیگر میهمان نیستند و این بیانیه به شما میگوید که شما میزبان هستید. در چهل سال دوم شما میزبان هستید و باید میزبانی کنید و بدانید سلب آسایش ذهنی و اعتماد اجتماعی برای یک جامعه سم مهلکی است. این بخشی که عرض کردم بخشی از مضمون این بیانیهی گام دوم و تمدنسازی رهبری بود.
هشتگهای موضوعی